مقاله
بهار توصیفی زیبا دارد و توصیف گری می خواهد که آنقدر توانمند و توانگر باشد که بتواند گوشه ای از این سراسر ذوق بی همتا را با دستانی قدرتمند و ظریفکار به تصویری بر بوم نقاشی فکر دیگران ترسیم کند و از شوق و شعف کودکی بگوید که خود را برای شکفته شدن ، برای پرواز، برای سفر به رویاهای پاک و آمیخته با احساسات لطیف و مخملین ،آماده می سازد و غرق در دریای پرخروش طراوت می شنود و از آنجا سیری برآفاق اندیشه های پاک ولی از آب زلال تر ،از نور روشن تر و از عود خوشبو تر مینماید .
این کودک همان قلبی است که درون سینه ی من و تو می تپد و ما را به فردایی روشن فرا می خواند ، به تجدید دیدار ، به تجدد افکار ، به روشن فکری افراد و سعادتمندی افراد ! آری این همان فطرت است ، سرشت درون مایه ی من و تو ،خمیر مایه ی ورز دیده ی آدمی در کارگاه هستی ، شالوده ی انسانیت ، عصاره حقانیت در تار و پود روح . بنگر چگونه بشارت می دهد نو شدن را ، حیات دوباره را ، عشق را ، روحیه را ، دوست داشتن را ، در کنار تمام نعمت هایش .
نویسنده : محمود اسپرهم
دیدگاه همشهریان(۱)
مهدی زرین قلم
۲۵ اسفند ۹۳ ، ۱۰:۳۱
خداقوت