با فرا رسیدن ماه مهر و باز شدن مدارس برخی خانواده ها و والدین دچار مشکلات جدیدی شده اند. مشکلاتی که در طول سه ماه تعطیلی اثری از آنها نبود. بخش عمده ای از این مشکلات جدید عمدتاً به مسئله مدرسه رفتن فرزندان برمی گردد. مخصوصاً والدینی که کودک کلاس اولی ای دارند.
اغلب بچه ها پس از سه ماه تعطیلات تابستانی برگشت به مدرسه را سخت می بینند. این نه تنها به دلیل آن است که ساعات بیدار شدن و خوابیدن، مدت زمان اوقات فراغت، فرصت انواع تفریح و گشت زنی با شروع ماه مهر باید تغییر کند، که این تنظیم مجدد خود کاری استرس زاست، بلکه اصولاً تحصیل و مدرسه در هیچ کجای دنیا از محبوبیت های بچه ها نیست.
والدین باید به خاطر داشته باشند که مدرسه رفتن در سراسر دنیا و برای همه کودکان به درجات مختلف کسالت آور و اجبارگونه است.
حتی بچه هایی که با عشق به مدرسه می روند نیز از این امر مستثنی نیستند. بهر حال با شروع این ماه، والدین باید به کودک یا نوجوانشان در تنظیم برنامه های خانه-مدرسه کمک کنند.
زیرا بسیاری از کودکان قادر به خودتنظیمی نیستند و همچنان ساعت خوابشان و ساعات بازی یا بیرون از خانه بودنشان را به مانند سه ماه تعطیلی ادامه می دهند که این امر می تواند مخل آموزش او در مدرسه شود.
کودکی که در سه ماه گذشته عادت کرده شب ها تا دیر وقت بیدار بماند با شروع ایام مدرسه باید آن را تغییر دهد، در غیر اینصورت دیر بیدار شدن های صبحگاهی، چرت زدن های سر کلاس، خواب آلودگی، استرس و بیقراری ناشی از کمبود خواب، بهم خوردن سیستم هورمونی بدن، ضعف در یادگیری به دلیل مشکلات سوخت و ساز بدن و حتی کاهش یا افزایش وزن را موجب می شود. خواب یکی از مهمترین و لازم ترین چیزها در دوران کودکی و نوجوانی است و کمبود یا نقص خواب می تواند مشکلاتی در توجه و تمرکز، یادگیری و حتی رفتار کودک ایجاد کند. تحقیقات نشان داده است که بچه های کم خواب پرخاشگرتر از دیگران هستند.
والدین باید بدانند که نوجوانان بویژه کودکان نمی توانند ساعات خواب و بازی خود را با ساعات مدرسه هماهنگ کنند و نیاز به این دارند که والدین با آغاز تحصیلات قوانینی را در اینگونه مسائل در نظر بگیرند. علاوه بر این، بچه ها در مدرسه نصف زمان هر روز خود را می گذرانند و طبیعی است که مشکلاتی را نیز در این محیط داشته باشند. کودکان در داخل مدرسه با همسالان خود و بچه های کوچکتر و بزرگتر در تعاملند که این مسئله می تواند ایجاد برخی مشکلات کند. بیشترین دغدغه هایی که والدین و سیستم آموزشی گزارش می دهند شامل: قلدری های مدرسه و زورگیری ها، درگیری ها و دعواهای درون مدرسه، اضطراب از حضور در جمع یا کلاس، خجالتی بودن و گوشه گیری، شیطنت و بددهنی، دوستان خیالی، قشقرق و بدقلقی است.
موارد دیگری نیز وجود دارند که ممکن است در مدرسه مشاهده شود از جمله ادرار بی اختیاری و مدفوع بی اختیاری، خودزنی و آسیب رساندن به خود، ناخن جوییدن و انگشت مکیدن و مانند اینها. برخی بچه ها حتی به دزدی اقدام می کنند که در جای خود مشکل محسوب شده و نیاز به کمک حرفه ای متخصص دارد. علیرغم وجود همه این مشکلات که برخی از آنها در اینجا اشاره شد، به نظر می رسد والدین کمتر با چنین مسائلی آشنا باشند و بدتر آنکه اصلاً به گوش بعضی ها نخورده است. عدم آگاهی والدین از اینگونه رفتارهای مشکل دار، ناکافی بودن شناخت والدین از شخصیت بچه شان، ارتباط ضعیف والدین با مدرسه و عدم پذیرش والدین نسبت به اینکه فرزندشان چنین رفتاری دارد از جمله عوامل شیوع و تداوم این رفتارها در مدرسه است. آگاهی والدین از رفتار فرزندشان، اولین گام در حل اینگونه مسائل است که این امر خود نیاز به پذیرش والدین دارد.
اگر گزارش مدرسه حاکی از بدرفتاری بچه شماست، مقاومت به خرج ندهید و پذیرای شنیدن مشکل و حل آن باشید و به خاطر داشته باشید که چنین مشکلاتی در صورت عدم مداخله و حل آن شدیدتر و عمیق تر می شود.
در این مقاله ترجیح می دهم که از پرداختن به مشکلات رفتاری ای که در بالا ذکر شد خودداری کنم. زیرا پرداختن به هر کدام از آنها فقط عده ای از خوانندگان این مقاله را پوشش خواهد داد و بقیه را بی نصیب خواهد گذاشت. زیرا همه رفتارها در همه بچه ها دیده نمی شود. اما اجازه دهید نکاتی چند که ممکن است اندک کمکی به والدین بکند را با شما در میان گذارم. شروع مدرسه برای کودکان کلاس اولی بسیار ناخوشایند است. کودکی که تمام روز را در کنار والدینش می گذرانده و تعاملات او محدود به خانواده و اقوام و آشنایان بوده است، با شروع اول مهر به جایی برده می شود که اسمش را مدرسه گذاشته اند. جالب اینکه اضطراب مدرسه از مدتها قبل شروع می شود. از همان زمانی که والدین شروع به خرید لوازم مدرسه مانند کیف و کفش و مانتو و یونیفرم می کنند. کودک شما ممکن است در ظاهر بی تفاوت و یا حتی خوشحال باشد و حتی در خرید و انتخاب وسایلش شرکت کند، اما در درون او غوغایی برپاست. والدین با خنده مضحکی بر لب، کیف جدید مدرسه اش را به او نشان می دهند و می گویند: عزیزم این کیف خوشگل واسه توئه. دوستش داری؟. همه بچه های مدرسه کیفهای خوشگل میارن. تو هم یه خوشگلشو وردار. او به شما می گوید که عاشق مدرسه رفتن است و حتی کتاب ها و وسایلش را روزها قبل داخل کیف می گذارد و آن را آماده می کند اما با شروع روز اول مهر گویا ماجرای دیگری در پیش است. کودک شما زمانی که برای او از مدرسه صحبت می کنید هیچ آمادگی ذهنی ای ندارد، او نمی داند چجور جایی است و یا قرار است چه کاری انجام دهند. او نمی داند که شما در آن زمانها با او نخواهید بود و یا نمی داند که نمی تواند با لباس راحتی به مدرسه برود. تمام این مسائل که ناشی از عدم آگاهی کودک است اضطراب زاست و اغلب والدین چنین چیزی را نمی دانند. حتی بچه هایی که به ظاهر بسیار آرام هستند نیز این اضطراب را دارند اما با مکانیسم های دفاعی روی این اضطراب سد می زنند. با شروع اولین روز و مشاهده در و دیوار مدرسه و صدها بچه و پدر و مادر اضطراب کودک اوج می گیرد. اکنون مربیان مدرسه که از چند روز قبل لبخند زدن را تمرین می کرده اند تا در روز اول مهر با روی گشاده با دانش آموزان رویارو شوند با گلهای مسخره و شکلات های خشک و استخوانی شان به سراغ کودکان می آیند تا او را در آغوش کشند. او را پسرم و دخترم صدا می زنند. می گویند دوستان جدیدت آنجا هستند، اسم شما چیست و مانند اینها. اما تصور کودک از این رفتارها و محیط مدرسه بیشتر شبیه قربانگاه است. کودک دیروز، دانش آموز امروز. اکنون لقب جدیدی به او می دهند. می گوید: دانش آموزان عزیز همه به صف بایستند. اما دانش آموز واژه ای نیست که در شش سال گذشته کودک با آن آشنا بوده باشد. و بدتر آنکه چرا باید به صف بایستد؟ چرا نباید به خانه برگردیم؟ بله. اینجاست که او به چادر مادر ذخیل می بندد و اصرار بر بازگشت به خانه دارد. اما بدترین اتفاق هنوز نیفتاده است و آن این است که بچه ها باید به سر کلاس بروند و مامان اجازه ورود را ندارد. اینجاست که آن کیف رؤیایی، آن مانتوی خوشگل و یونیفرم اتوکشیده با خاک زمین مدرسه آشنا می شود و مسابقه قدرت بازو آغاز می شود. کودکی که حالا دانش آموز است نه می داند که چرا باید به مدرسه برود، نه می داند که چرا مادرش نمی تواند در کنارش باشد. نه می داند که تا کی و تا چه زمانی قرار است در مدرسه بماند و نه هیچ چیز دیگر. البته صدها بار والدینش به او گفته اند که ما به مدرسه می رویم که باسواد شویم، بتوانیم بخوانیم و بنویسیم، دکتر و مهندس شویم و .... اما در این لحظهتمام این حرفها به یک چغندر هم نمی ارزد. در نهایت، روز اول مدرسه کابوسی برای کودک دیروز یا دانش آموز امروز، والدین و معلمان بدبختی است که مجبورند تمام روز را با آن لبخند مسخره بر روی لبشان تحمل کنند. روز اول نیز تمام خواهد شد. او به مدرسه خواهد رفت و در نهایت دکتر مهندس خواهد شد، اما هیچگاه روز اول مدرسه را فراموش نخواهد کرد.
آنچه که ما می دانیم و می خواهم به شما بگویم این است که این داستان غیر قابل اجتناب است و ما هر اول ماه مهر با این سناریو آشنا هستیم و تقریباً هیچ کاری هم نمی شود انجام داد، زیرا پدیده مکتب و مدرسه رفتن آنچنان مهم و سهمگین است که ناگزیر اضطراب برانگیز خواهد بود. پدیده مدرسه رفتن ذاتاً یک پدیده چالشی است. اگر بخواهیم نمونه ای برای این اضطراب پیدا کنیم، مراسم ختنه کردن پسر بچه هاست. گاهی برخی والدین آنچنان بی آمادگی و نادرست دست به این عمل می زنند که کودک تا مدتها دچار شوک می شود. هیچ کودکی دل خوشی از ختنه ندارد و آن روز نیز برایشان به یاد ماندنی است. برخی پسر بچه ها آرزو می کنند که ای کاش می توانستند دوبار حامله شوند اما ختنه نشوند. از والدین انتظار دارم که به این دو مسئله بیشتر توجه کنند و سعی کنند وقایع و رویدادهای زندگی را از دید کودکان ببینند. اما اجازه دهید که از موضوع مدرسه فاصله نگیریم. اضطراب جدایی در هشت ماهگی یک پدیده طبیعی است و بخشی از رشد سالم است. در این زمان کودک در حضور غریبه ها احساس ناامنی می کند و با جدایی از مادر اضطراب شدیدی تجربه می کند و گریه سر می دهد. اما با گذشت زمان این موضوع رو به کاهش می گذارد و ما تا زمان شروع مدرسه تقریباً اثری از آن نمی بینیم. نخست اینکه بدانید دلایل اضطراب جدایی کودکان دلایل متفاوتی دارد.
گاهی وقتی حادثه ای مانند بستری شدن مادر در بیمارستان، تصادف، طلاق و یا فوت برای والدین و بویژه مادر رخ می دهد، اضطراب کودک اوج می گیرد. کودکان در شروع مدرسه همیشه آن حادثه را در ذهن دارند و چنین فکر می کنند که اگر از والد جدا شوند او را از دست خواهند داد. کودکانی که چنین تجربه هایی در زندگی داشته اند سخت تر با جدایی از والدین و مدرسه رفتن کنار می آیند. حتی مرگ یک حیوان خانگی و دوست داشتنی که مورد علاقه کودک بوده است نیز اضطراب را دامن می زند. والدین به خاطر داشته باشند که درگیری ها و منازعات درون خانواده اثر بدی بر کودک دارد و او مدام چنین فکر خواهد کرد که اگر از آنان جدا شود آنان همدیگر را خواهند کشت یا از هم جدا خواهند شد. او خود را منجی زندگی والدین می داند و به همین دلیل تمایلی به حضور در مدرسه نخواهد داشت. آنچه در اینجا شاهد هستیم این است که او از مدرسه نمی ترسد بلکه نگرانی او در درون خانه است. اما نکاتی که باید به خاطر داشته باشید:
در مورد نگرانی های کودک با او صحبت کنید. صحبت شما باید هفته ها و روزها قبل از شروع مدرسه باشد. اگر منازعات زناشویی، درگیری ها در درون خانه وجود دارد و یا کودکتان بچه طلاق است. اگر شخص عزیزی را از دست داده است و یا سابقه بستری شدن داشته اید و یا کودک شاهد صحنه مرگ کسی بوده است حتماً حواستان به اضطراب کودک باشد. رؤیاهای خواب کودکان بهترین نشانه از این اضطراب هستند. در مورد آن نگرانی ها صحبت کنید و سعی کنید در مورد این مسائل با کودک بحث و گفتگو کنید و با زبان کودک مسئله را توضیح دهید. اما هیچگاه ترس او را مسخره نکنید و یا با شوخی و بی اهمیتی و یا گفتن جملات بزرگسالانه پاسخ ندهید. به او کمک کنید و به کمک یکدیگر راهی را پیدا کنید که بتواند به هنگام اضطراب از آن برای مقابله با اضطرابش استفاده کند.
مراسم خداحافظی را طولانی نکنید و آن را تشریفاتی انجام ندهید. گاهی برخی والدین از زمان بیدار کردن کودک تا نشستن سر کلاس او را همراهی می کنند. بوس های زیاد، بغل کردن، خداحافظی های مکرر و طولانی، توصیه ها و نصیحت ها، بغل کردن ها و دوباره بوسیدن ها و منتظر ایستادن ها و مشاهده قدمهای کودک در حال دور شدن او می تواند اضطراب را بیشتر کند. مشخص کردن یک برنامه مشخص برای خود و کودک می تواند مؤثر باشد. برای کودک تعریف کنید که در زمانی که او در مدرسه است شما کجا خواهید بود و چه کاری انجام خواهید داد. و از همه مهمتر مشخص کنید که منتظرش هستید و او را ظهر مجدداً خواهید دید.
چنانچه کودک را شما از مدرسه می گیرید در رسیدن به قرار هیچ وقت دیر نکنید. مخصوصاً اگر ماه اول باشد.
همواره حواستان به این باشد که ببینید علت اضطراب کودک شما چیست. آیا محیط یا اشخاص خاصی هستند که کودک در آن محیط یا در حضور آن اشخاص دچار اضطراب می شود. فهم علت اضطراب کمک زیادی به رفع آن می کند. در نظر داشته باشید که موضوعاتی که باعث اضطراب یک کودک می شود ممکن است برای یک فرد بزرگسال عجیب و یا حتی مسخره باشد. یک کوچه بن بست کنار مدرسه یا یک انباری کثیف و تاریک داخل مدرسه می تواند علت اضطراب باشد. به خاطر دارم کودکی در مدرسه دچار ادرار بی اختیاری بود. او در مدرسه خودش را خراب می کرد. پس از بررسی زیاد متوجه شدیم که ترس او ناشی از این است که لوله های بزرگ و قدیمی آب در درون توالت های مدرسه وجود دارد که به دلیل فرسودگی به هنگام جریان آب صدای مخوفی می دهد و کودک جرأت دستشویی رفتن نمی کرد. او آنقدر خود را نگه می داشت تا اینکه در شلوارش تخلیه می شد.
همچنین به آنچه کودکان می بینند و می خوانند توجه داشته باشید و بازی های رایانه ای کودک را زیر نظر داشته باشید. فیلم های نامناسب حتی کارتن های نامناسب و بدتر از همه بازی ها می تواند علت ترس واضطراب زیادی باشد.
از کودکان تازه مدرسه رو پس از پایان مدرسه و برگشت به خانه در مورد کارهایی که در مدرسه انجام داده است بپرسید و از تجربیات و خاطرات خود در زمان مدرسه و اولین روز مدرسه صحبت کنید. به او بگویید که شما نیز چنین احساس ها و اضطراب های را داشته اید و برای مقابله با آن چه کرده اید. و اینکه در نهایت می دانید که وقتی او در مدرسه است چه احساس هایی ممکن است داشته باشد. او از اینکه می شنود شما او را درک می کنید آرام می شود.
حضور کودک در خانه را پس از اولین روز مدرسه با بازی های دونفره خوشایند یا غذاهای مورد پسند کودک جشن بگیرید و اولین روز مدرسه رفتن کودک را هیچگاه فراموش نکنید.
در نهایت به کودک بگویید که او باید بدون شما در کلاس و با دیگر بچه ها بماند. اما این به معنی آن نیست که شما او را فراموش کرده اید یا برایتان مهم نیست. اما او باید با این ترس کنار بیاید و سعی کند تا زنگ آخر کنار بچه ها بماند. به او نگویید که بزرگ شده است یا نباید بترسی و مانند اینها. بلکه ما ترسش را درک می کنیم، اما او باید بر آن غلبه کند.
گریه ها، قشرق ها و بهانه گیری هایی که گاه ممکن است کودک آن را بصورت مریضی و یا دل درد و سردرد بیان کند، باید مورد توجه قرار گیرد ولی والدین نباید آن را جدی گرفته و راه فراری از مدرسه باشد. اگر چنین شود او هر روز خود را مریض احوال نشان خواهد داد.
در پایان اینکه مشکلات کودکان در مدرسه بسیار خاص و ظریف هستند و البته گستردگی زیادی نیز دارند. مشکلات مدرسه همیشه به مسائل یادگیری و تربیتی مربوط نمی شوند و بسیاری اوقات ناشی از ضعف های شناختی یا هیجانی و اجتماعی کودک و نقصان در مهارت های پایه است. نخستین گام و مهمترین گام برای یک والد این است که بفهمد مشکلی در کار است، هر چند که دانشی از مشکل و یا روش های حل آن نداشته باشد. برای شناخت هر مسئله ابتدا فهم این نکته مهم است که بدانیم اصلاً مسئله ای وجود دارد یا خیر.
جواد خواجی. روانشناس بالینی کودک و نوجوان
دیدگاه همشهریان(۱)
iman
۰۶ آبان ۹۴ ، ۲۳:۰۴