روز طبیعت یک یاد و نماد است تا حرمت زمین را، حرمت آفریده های خدا را زیبا نگهداریم و به فرزندان مان بیاموزیم پاسداشت طبیعت، ستایشی است به درگاه پروردگارمان که این همه زیبایی را با زمین ارزانی مان داشته است.
درتذکره الاولیاء عطار نیشابوری آمده است که”بشرحافی” تا پایان عمر برهنه پای بر خاک می گذاشت؛ به او گفتند: چرا کفش در پای نکنی؟ گفت: حق تعالی می گوید: زمین را بساط شما گردانیدم، بر بساط پادشاهان ادب نبود با کفش رفتن.
و نقل است که: بایزید بسطامی چون از مکه می آمد به همدان رسید، تخم معصفر خریده بود، اندکی از او به سرآمده بود، بر خرقه بست، چون به بسطام رسید یادش آمد خرقه بگشاد، مورچه ای از آنجا بدر آمد، گفت: ایشان را از جایگاه خویش آواره کردم، برخاست و ایشان را به همدان برد، آنجا که خانه ایشان بود بنهاد.
این دو روایت نشانگر بینش و نگاه پیشینیان به زمین و طبیعت و آفریده های خداوند بوده است، باوری که از پس این همه سال هنوز گَردی بر آن همه باور و مَردی ننشسته است و در برابر آن باور تابناک آن خاکیان، باید از سر ادب سرخم کرد.
امروز در عصر رسانه ها و ادعای متمدن شدن بشر، ما با زمین مان، با خاکمان، با طبیعت مان چه کرده ایم؟ زمین از انبوه زخم هایی که بر رخ و پیکرش انداخته ایم به ستوه آمده است، از برخی شکارچیانی که تنها منطق شان باروت است تا تبر بر دوشانی که بی محابا قامت تنومند درختان سبز جنگل را فرو می شکنند و با آن روایت مرگ خویش را زبان می شوند، زمین به زاری درآمده است.
بعضی ها تبارشان به تبر می رسد، بعضی ها تبارشان به چشمه می رسد، به رود، به صخره، به آبادی ولی بعضی ها برای ویرانی زمین، برای ساختن ویلایشان واویلای درختان جنگل را نمی شنوند و شگفتا که ما همه بی خیال از کنار این خفت ها می گذریم و دم بر نمی آوریم، درست مثل بسیاری از متولیان که فقط تماشاچیان و سکوت پیشه کردگان اند.
شما را به خدا مراقب طبیعت باشید
دیدگاهها
هیچ نظری هنوز ثبت نشده است.