در جامعه نابهنجاری هایی به وجود می آید که به شکل پدیده اجتماعی از فراگیری بسیاری برخوردار می شود. اغلب کسانی که به این نابهنجاری ها دچار می شوند خود را از اتهام آن مبرا می دانند و به شکلی می پذیرند که امری ناخوشایند و رفتاری زشت است. برخی پدیده های اجتماعی، خاص گروه ها و طبقاتی است به گونه ای که آن را به سادگی می توان به گروه سنی یا علمی و یا طبقه ای اجتماعی نسبت داد؛ زیرا رواج گسترده آن در این گروه و یا طبقه اجتماعی نشان می دهد که نوعی همبستگی میان گروه و پدیده و یا هنجار و نابهنجار وجود دارد.
پدیده نابهنجار چشم و هم چشمی از جمله پدیده ها و نابهنجاری هایی است که در میان مردم و به خصوص زنان به شکل گسترده وجود دارد و هر زنی دست کم در موردی و یا زمانی گرفتار این نابهنجاری اجتماعی است. قرآن از آن جایی که دین زندگی است به همه مسائل اجتماعی و امور مرتبط به آن پرداخته است.
بازخوانی آیات قرآن با در نظر گرفتن هنجارها و نابهنجاری ها می تواند افزون بر تحلیل درست مساله به شخص این امکان را دهد که علل و عوامل آن را شناسایی و برای مقابله با آن چاره اندیشی کند. در نوشتار حاضر کوشش بر آن است تا ریشه نابهنجاری چشم هم چشمی از منظر قرآن واکاوی شده و تحلیل قرآن از این مساله ارائه گردد که با هم آن را از نظر می گذرانیم.
چشم و هم چشمی اصطلاحی است که به نوع رفتار انسانی در حوزه عمل اجتماعی اشاره دارد. واکاوی واژگانی این اصطلاح هر چند می تواند بخشی از محتوا و مفاهیم آن را بازشناساند ولی تنها مولفه ای از مولفه های این نابهنجاری را نشان می دهد. به نظر می رسد که مولفه چشم در ایجاد این پدیده اجتماعی بسیار موثر است. به این معنا که هم در ایجاد و هم در علت و انگیزه، نقش چشم مهم ارزیابی شده است. در حقیقت اشخاصی که گرفتار این نابهنجاری هستند تحت تاثیر بینایی قرار دارند.
با توجه به مساله رقابت که در این اصطلاح نهفته است، اشخاص برای دست یابی به اهداف رقابتی، دست به انواع و اقسام کارهایی می زنند که در چشم دیگری بزرگ نمایند و به نوعی خودنمایی کرده و برتری و چیرگی خویش را نشان دهند. چشم پرکنی و برتری جویی هدفی است که در این نوع رفتار می توان شناسایی کرد.
کسانی که به این بیماری دچار می شوند و تحت تاثیر این پدیده نابهنجار اجتماعی، عمل و رفتار و زندگی می کنند خود تحت تاثیر مواردی هستند که به چشم می آید و می کوشند تا از هم سطح های خویش کم تر نباشند از این رو خود اقدام به رفتاری می کنند که در چشم دیگران مطرح شوند. بنابراین مولفه های اساسی چشم هم چشمی را می بایست در تظاهر، رقابت، احساس خودکم بینی و ارضای آن به اشکال مادی و ظاهری و مانند آن دانست. شخص می کوشد چیزهایی را تهیه و به نمایش گذارد که در چشم دیگری خوب و زیبا و شگفت انگیز باشد و برتری خود را از این طریق به رخ دیگری بکشد.
از نظر روان شناسان و کسانی که در حوزه روان شناسی اجتماعی تحقیق و پژوهش می کنند، پدیده ای چون چشم و هم چشمی در میان برخی افراد، نشانه وجود نوعی نیاز برای جلب توجه اطرافیان و مورد تایید قرار گرفتن از سوی آنهاست. بنابراین چشم و هم چشمی ارتباطی مستقیم با میزان پذیرفته شدن افراد از سوی خود آنها دارد. بدین معنی که هرچه افراد، وضعیت ظاهری، توانایی های فردی و مالی خود را همان گونه که هست، قبول داشته باشند کمتر به چشم و هم چشمی با اطرافیان خود مبادرت می ورزند.
به اعتقاد روان پزشکان، زمانی که افراد واقعیات زندگی و توانایی های فردی خود را قبول داشته باشند کمتر به نظرات دیگران در مورد خود توجه می کنند و می خواهند اطرافیان، آنها را همان طور بپذیرند که در واقعیت هستند. هم چنین وقتی افراد بیش از حد در پی کسب اطلاع از نظرات دیگران نسبت به خود باشند تلاش می کنند تا همان طور که دیگران دوست دارند در مقابل آنها ظاهر شوند و از همین طریق نظر مثبت آن ها را نسبت به خود جلب کرده و مورد تایید آن ها واقع شوند. در این صورت است که این افراد از واقعیات شخصیتی و توانایی های خود غافل شده و معیار خود را تایید دیگران قرار می دهند.
از نظر روان شناسان اجتماعی چشم هم چشمی در حوزه الگوهای رفتاری بسیار نقش آفرین است. کسانی، دیگری خاص و یا دیگران مهمی را به عنوان الگو قرار می دهند و می کوشند تا از سرتا پا همانند الگو باشند دیگران مهم چنان رفتار شخص را تحت تاثیر قرار می دهند که هر چیز ظاهری که در ایشان بیابد می کوشد تا با همانندسازی، خود را با آنان تطبیق دهد.
الگوهای رفتاری شخص می تواند وی را به هر سوی بکشاند. این مساله درباره همه کسان از پیر و برنا و زن و مرد و عامی و عالم صدق می کند. از این رو در آیات قرآنی مساله اسوه و بهره گیری از آن مطرح می شود؛ زیرا انسان به طور طبیعی رفتارهای خویش را براساس تایید و یا همراهی با الگوها شکل می دهد و اصولا مساله جامعه پذیری که اصلی بسیار مهم در زندگی اجتماعی بشر است، ریشه در الگوپذیری انسان دارد. براین اساس مساله تقلید به دو شکل عاقلانه و کورکورانه در جوامع بشری امری طبیعی و غریزی است و انسان نمی تواند بی تقلید و الگوبرداری از دیگری زندگی کند، بلکه حتی نمی تواند به کمال انسانی دست یابد. از این رو آیات قرآنی با بیان داستان زندگی گذشتگان و ارایه الگوهای مختلف در هر حوزه ریز و درشت زندگی، می کوشد تا شخص در یک راه مستقیم با بهره گیری از الگوهای بینشی و نگرشی و رفتاری حرکت کند و به سعادت دنیا و آخرت دست یابد.
به هر حال، مساله چشم و هم چشمی ریشه در اصول غریزی و فطری بشر دارد و بازخوانی آن نشان می دهد که این رفتار به سبب تحلیل نادرست از موقعیت خود در جهان و زندگی اجتماعی پدید می آید. شخصی که گرفتار بیماری و نابهنجاری اجتماعی چشم و هم چشمی می شود در حقیقت دچار جهل و ناآگاهی از وضعیت و موقعیت خود به عنوان انسان و هدف از زندگی است و از یک غریزه درست و فطرت سالم به شکل نادرستی بهره برداری کرده است. قدرت و توانی که در نهاد بشر قرار داده شده تا با کمک آن خود را به سعادت برساند ابزاری برای بازدارندگی وی از ترقی و کمال می شود و جلوی پیش رفت و رشد و تکامل او را می گیرد. این گونه است که ظرفیت و توانایی خود را در جایی دیگر هزینه می کند که سودی برایش ندارد.
چنان که گفته شد منشأ چشم و هم چشمی را می بایست در برخی از غرایز طبیعی و فطری بشر جست. اگرچه شخصی که گرفتار بیماری چشم و هم چشمی می شود و این نابهنجاری را در خود رشد و تقویت می کند به کژی و بیراهه می رود. در انسان ها غریزه الگوپذیری وجود دارد. همین غریزه است که آدمی را برای رشد و تعالی و تکامل و جامعه پذیری آماده می کند. کودکان با تقلید، واژگان را می آموزند و با تقلید از رفتار بزرگ ترها خود را با محیط اجتماعی هماهنگ می کنند و با بهره گیری از آن دانش های نظری و تجربی منتقل می شود و تکامل و رشد فردی و اجتماعی در جوامع انسانی روز به روز فزونی می یابد.
اما کسانی که دچار نابهنجاری رفتاری چشم و هم چشمی می شوند از این مسئله (الگوپذیری و تقلیدکردن فطری بشری) به درستی بهره نمی گیرند و آن را در جایی نادرست هزینه و خرج می کنند. همانند این مسئله را قرآن درباره تقلید از باورهای نادرست و آیین ها و اعمال و مناسک خرافی مطرح می سازد و آن را به عنوان تقلید غیرمجاز و ناروا مورد سرزنش قرار می دهد.
بنابراین می بایست به کسانی که گرفتار چشم وهم چشمی هستند آموخت به جای آن که در این حوزه ها از دیگری تقلید کنند، در اموری تقلید کنند که برای آنان مفید و سازنده است.
عامل دیگری که قرآن برای چشم و هم چشمی برمی شمارد، تکبر است. تکبر خصوصیت ضداخلاقی است که در همگان به گونه ای وجود دارد. این خصوصیت که از آن به رذیلت اخلاقی یاد می شود موجب می شود تا شخص خود را برتر از دیگری بیابد. از این رو می کوشد تا به هر شکلی شده برتری خویش را نشان دهد و خود را فراتر و بزرگ تر و برتر از دیگری بنمایاند. این گونه است که چیزهایی که در خود می یابد به رخ دیگری می کشد و در اموری که احساس می کند که از برتری برخوردار نیست تظاهر به دارایی آن می نماید. از این رو مسئله چشم و هم چشمی به عنوان تظاهر برای برتری جویی مطرح می شود و شخص می کوشد تا با تظاهر برتری خود را نشان دهد.
در داستان های قرآن و گزارش های آن به موارد بسیاری در این حوزه اشاره شده که می توان به داستان ابلیس در خود برتربینی و بزرگ نمایی اشاره کرد. ابلیس که مامور می شود بر انسان سجده و اطاعت وی را به عنوان خلافت الهی بپذیرد، استکبار ورزیده و به این استدلال که وی از آتش آفریده شده و از موجودی که از خاک و گل لجن ساخته شده برتر می باشد. از این رو استکبار می ورزد و برتری خود را به رخ همگان می کشاند. این در حالی است که وی می دانست که آدمی برتری دیگری دارد که به تعلیم اسما و جعل آن پدید آمده است و در این حوزه، ابلیس را بر او برتری نمی باشد؛ ولی ابلیس با نادیده گرفتن آن کوشیده تا با تظاهر، خود را برتر نشان دهد. (اعراف آیه 12)
تفاخر از دیگر عللی است که قرآن برای بیماری و نابهنجاری چشم و هم چشمی برمی شمارد. در سوره تکاثر به این مسئله اشاره می کند که اعراب که از هر جایی خود را دچار کمبود و حقارت احساس می کردند برای جبران این نقیصه به تفاخر روی می آوردند. از این رو با اشاره به اموری که از نظر هر خرمندی باطل و نادرست است به ایشان یادآور می شود که تفاخر به این امور چقدر پست می باشد.
اعراب برای بیان برتری خویش و تفاخر بر دیگران به مال و منال و فرزند بسنده نمی کردند بلکه حتی به شمارش مردگان خویش در گورستان ها می پرداختند تا فزونی نفرات خویش را به رخ دیگران بکشانند.(سوره تکاثر)
بنابراین این تکاثرطلبی نیز می تواند یکی دیگر از علل و عوامل چشم و هم چشمی باشد؛ زیرا شخص با این شیوه می کوشد تا اموری را گرد آورد که بتواند به رخ دیگری بکشد و خود را در حد و اندازه طرف مقابل و یا فراتر از آن بنمایاند. زیاده خواهی های آدمی در همه حوزه ها وجود دارد. بنابراین زیاده خواهی، خاص چیز و یا امری نیست. از جمله زیاده خواهی های آدمی می توان به گردآوری مال و فرزند و اموری اشاره کرد که به چشم می آید.
حسادت های فردی نیز در زمینه چشم و هم چشمی می تواند نقش داشته باشد چرا که افراد حسود به نوعی در پی همانندسازی با دیگران هستند و تمایلی نسبت به تمایز با اطرافیان خود نداشته و می خواهند چیزی جدای آنچه مورد تایید دیگران است، نباشند.
حسادت به معنای آن است که شخص نعمتی را در دیگری می یابد و می کوشد تا به نحوی آن نعمت از دست وی برود و یا به شکل نقمت و بلا درآید. حسود آرزوی آن را ندارد که شخص از نعمت برخوردار گردد بلکه می خواهد تنها خود از نعمت برخوردار باشد و دیگری از آن بهره ای نداشته باشد.
اما در برابر حسادت امر دیگری نیز وجود دارد که از آن به غبطه یاد می کنند. غبطه به این معناست که شخص نعمتی را در دیگری می یابد و آرزو دارد که او نیز دارای آن شود بی آن که خواستار زوال نعمت از دیگری و یا تبدیل آن به نقمت شود. از این رو غبطه امری مفید و سازنده است و موجب رشد و تعالی افراد می شود. زیرا شخص می کوشد تا با تلاش خویش و کمک و یاری خداوند به نعمتی سازنده و مفید دست یابد. در مسئله درس و آموزش و امور معنوی غبطه موجب می شود تا شخص تلاش کرده و خود را به مراتب عالی تر برساند.
از این جاست که مسئله سبقت و پیشی گرفتن از یک دیگر در امور خیر پیش می آید. به این معنا که شخص امری را خیر و سازنده و مفید و نعمتی بزرگ می یابد و تلاش می کند که او نیز به آن دست یابد و یا آن را انجام دهد. این گونه است که مسابقه در کارهای خیر و نیکو در میان اشخاص به عنوان رقابت سازنده و مفید و هنجاری پسندیده خودنمایی می کند و جامعه را به سوی تعالی و تکامل می کشاند. قرآن دراین مسئله از مومنان خواسته است که با استباق و پیشی گرفتن در امور خیر، خود و جامعه را به سوی سعادت رهنمون سازند.(بقره آیه 148) به عبارت دیگر تنها در امور خیر است که قرآن به مسئله سبقت گیری از هم و یا به تعبیری چشم و هم چشمی مثبت و سازنده تأکید می کند.
به هر حال رقابت غیرسازنده میان افراد جامعه، عامل مهمی در ایجاد چشم و هم چشمی است از این رو می بایست با آموزش درست و ایجاد بینش و نگرش سازنده، رقابت های نادرست را به شکل رقابت های سازنده چون مسئله غبطه تبدیل و دگرگون ساخت و جامعه را از آثار زیانبار چشم و هم چشمی و صرف هزینه های بسیار در امور غیرمفید رهایی بخشید.
برخی از روان شناسان علاوه بر امور یادشده در خصوص علل و عوامل چشم و هم چشمی به مسئله دیگری نیز توجه داده و گفته اند خودپنداری پایه و اساس اعتماد به نفس انسان ها است بنابراین وقتی افراد در مراحل رشد خود؛ مورد تایید واقع شدن از سوی اطرافیان را به عنوان یک نیاز اصلی در خود احساس کنند در اغلب موارد شرایط وویژگی های فردی و اجتماعی اطرافیان را مطلوب تر از خود ارزیابی کرده و دچار کمبود اعتماد به نفس می شوند. به اعتقاد روان شناسان اجتماعی، کمبود اعتماد به نفس نیز یکی دیگر از فاکتورهایی است که می تواند در افزایش چشم هم چشمی افراد تاثیر به سزایی داشته باشد .
افزون بر عوامل یادشده، فرهنگ حاکم بر خانواده و جامعه نیز تاثیر به سزایی در نوع رفتار افراد دارد؛ به گونه ای که وقتی افراد در محیطی رشد پیدا می کنند که مورد اهمیت و توجه کافی اعضای خانواده خود قرار گرفته و از استقلال نسبی برخوردار هستند، به میزان کم تری برای جلب نظر و تایید اطرافیان خود تلاش می کنند.
در پایان یادآوری این نکته ضروری است که چشم و هم چشمی در میان همگان وجود دارد و مسئله اختصاص به گروه و یا طبقه و یا جنسی خاص ندارد هر چند که در میان زنان مسئله چشم و هم چشمی به خاطر مسئله گرایش ذاتی زنان به تظاهر و خودنمایی بیشتر است. به این معنا که زنان از آنجایی که به طور طبیعی و غریزی خواهان آن هستند که خودنمایی کنند و تظاهر به برتری برای جلب رضایت دیگران نمایند به مسئله چشم و هم چشمی گرایش و تمایل بیش تری از مردان نشان می دهند.
برای رهایی از این مشکل نیز می بایست از همان روش هایی استفاده کرد که در از میان بردن تکبر و حسادت و تظاهر و تکاثر و دیگر رذایل اخلاقی استفاده می شود. از این رو تغییر بینش و نگرش مردم و تغییر الگوهای رفتاری، از مهم ترین عوامل بازسازی و جلوگیری از رواج پدیده چشم و هم چشمی است.
سعید طالب پور
دیدگاه همشهریان(۱)
یه بنده خدا
۲۴ دی ۹۳ ، ۱۹:۴۴
پاسخ:
۲۴ دی ۹۳، ۲۱:۲۷